خاطرات یاسین
خاطرات یاسین

خاطرات یاسین

آشنایی با زندگی حاج اسماعیل دولابی


آن عارف بزرگ در اشاره اجمالی به سرگذشت سیر عرفانی خویش چنین می فرمود :

در ایام جوانی همراه پدرم به نجف اشرف مشرف شده بودم . در آن زمان به شدت تشنه علوم و معارف دینی بوده و با تمام وجود خواستار این بودم که در نجف بمانم و در حوضه تحصیل کنم ؛ ولی پدرم که مسن بود و جز من پسر دیگری که بتواند در کارها به او کمک کند نداشت ، با ماندنم در نجف موافق نبود . در حرم امیرالمؤمنین (ع) به حضرت التماس می کردم ترتیبی دهند که در نجف بمانم و درس بخوانم و آن قدر سینه ام را به ضریح حضرت فشار می دادم و می مالیدم که موهای سینه ام کنده و تمام سینه ام زخم شده بود . حالم به گونه ای بود که احتمال نمی دادم به ایران برگردم . به خود می گفتم یا در نجف می مانم و مشغول تحصیل می شوم و یا اگر مجبور به بازگشت شوم همین جا جان می دهم . می میرم .

با علماء نجف هم که مشکلم را درمیان گذاشتم تا مجوزی برای ماندم در نجف از آنها بگیرم به من گفتند که وظیفه تو این است که رضایت پدرت را تامین کنی و برای کمک به ایران بازگردی . در نتیجه نه التماس هایم به حضرت امیر کاری از پیش برد و نه متوسل شدنم به علماء مرا به خواسته ام رساند . تا اینکه با همان حال ملتهب همراه پدرم به کربلا مشرف شدیم . در حرم حضرت اباعبدالله (ع) در بالاسر ضریح حضرت همه چیز حل شد و هرچه را می خواستم به من عنایت کردند ، به طوری که هنگام مراجعت حتی جلوتر از پدرم بدون هرگونه ناراحتی به راه افتادم و به ایران بازگشتم . در ایران اولین کسانی که برای دیدن من به عنوان زائر عتبات، به منزل ما آمدند دو نفر آقا سید بودند . آنها را به اتاق راهنمائی کردم و خودم برای آوردن وسائل پذیرائی رفتم .

وقتی داشتم به اتاق بر می گشتم جلوی در اتاق پرده ها کنار رفت و حالت مکاشفه ای به من دست داد و در حالیکه سفره به دستم بود حدود بیست دقیقه در جای خود ثابت ماندم . دیدم بالای سر ضریح امام حسین (ع) هستم و به من حالی کردند که آنچه را می خواستی از حالا به بعد تحویل بگیر .

آن دو آقا سید هم با یکدیگر صحبت می کردند و می گفتند او در حال خلسه است . از همان جا شروع شد . آن اتاق شد بالای سر ضریح حضرت و تا سی سال عزاخانه اباعبدالله(ع) بود و اشخاصی که به آنجا می آمدند بی آنکه لازم باشد کسی ذکر مصییبت بکند می گرستند . در اثر عنایات حضرت ابا عبدالله(ع) کار به گونه ای بود که خیلی از بزرگان مثل مرحوم حاج ملا آقا جان ، مرحوم آیت الله شیخ محمد تقی بافقی و مرحوم آیت الله شاه آبادی ، بدون اینکه من به دنبال آنها بروم و از آنها التماس و درخواست کنم ، با علاقه خودشان به آنجا می امدند . بعد از آن مکاشفه به ترتیب به چهار نفر برخوردم که مرا دست به دست به یکدیگر تحویل دادند .


اولین فرد آیت الله سید محمد شریف شیرازی بود . همراه او بودم تا اینکه مرحوم شد . وقتی جنازه او را به حضرت عبدالعظیم بردیم آیت الله شیخ محمد تقی بافقی آمد و بر او نماز خواند . من هم که دیدم شسخ هم ب عزیزم نماز خواند و هم از مرحوم شیرازی قشنگ تر است ، جذب او شدم ، به گونه ای که حتی همراه جنازه به قم نرفتم . خانه شیخ را پیدا کردم و از آن پس با شیخ محمد تقی بافقی مرتبط بودم تا اینکه او هم مرا تحویل آیت الله شیخ غلامعلی قمی ملقب به تنوماسی داد . من هم که او را قشنگ تر دیدم از آن پس همراه وی بودم . در همین ایام با آیت الله شاه آبادی هم آشنا و دوست شدم و با وی نیز ارتباط داشتم . تا اینکه بالاخره به نفر چهارم آیت الله شیخ محمد جواد انصاری همدانی که شخص و طریق بود برخوردم . او با سایرین متفاوت بود . چنین کسی از پوسته بشری خارج شده و آزاد است و هر ساعتی در جائی از عالم است . او دین ندارد و در وادی توحید به سر می برد . یک استوانه نور است که از عرش تا طبقات زمین امتداد دارد و نور همه اهل بیت (ع) در آن میله نور قابل وصول است .

اول اهل عبادت ، مسجد رفتن ، محراب ساختن و امام جماعت بردن بودم . بعد اهل توسل به اهل بیت علیهم السلام و گریه و عزاداری و اقامه مجالس ذکر اهل بیت(ع) شدم . تا اینکه در پایان به شخص برخوردمو به او دل دادم و از وادی توحید سر در آوردم . خداوند لطف فرمود و در هر یک از این کلاسها افراد برجسته و ممتاز آن کلاس را به من نشان داد ؛ ولی کاری کرد که هیچ جا متوقف نشدم ، بلکه تماشا کردم و بهره بردم و عبور کردم تا اینکه به وادی توحید رسیدم . در طول این دوران همیشه یکه شناس بودم و به هر کس که دل می دادم خودم و زندگی و خانواده ام را قربانی او می کردم تا اینکه خود او مرا به بعدی تحویل می داد و من که وی را بالاتر از قبلی می دیدم از آن پس دور او می گشتم . به هر تقدیر همهعنایاتی که به من شد از برکات امام حسین(ع) بود . از راه سایر ائمه هم می توان به مقصد رسید ، ولی راه امام حسین (ع) خیلی سریع انسان را به نتیجه می رساند . جون کشتی امام حسین(ع) در آسمان های غیب خیلی سریع راه می رود ، و هر کس در سیر معنوی خود حرکتش را از آن حضرت آغاز کند ، خیلی زود به مقصد می رسد .

بیشترین اهتمام آن عارفان گرانمایه در پرورش و رشد اخلاقی علاقمندان ، متوجه ایجاد تحول در نگرش آنها به هستی و زندگی ، به گونه ای که همه چیز را از منظر توحیدی و از مآی جمال الهی بنگرند و منعطف نمودن عشق و محبت آنان و متمرکز نمودن توجهشان به خدا و اولیای الهی ، به گونه ای که از هر چه جز این ، چه دنیوی و چه اخروی ، فارق گردند ، و نیز ایجاد حسن ظن و اعتماد به خدا و اولیای الهی ، و حاکم ساختن روحیه تسلیم و رضا بر انان بود . در محضر آن بزرگوار چنان روح رجاء و امیدواری به فضل الهی موج می زد که هر نومید و مایوس از نجات و فلاح را شور و نیرو می بخشید و به وادی کمال رهنمون و در طریق وصال رهسپار می ساخت .

گناه گناه است


گفته بود:عروسی که دران گناه باشد نمی ایم

گفته بودند:یک شب است ایرادی که ندارد-یک شب که هزار شب نمی شود

گفتم:مگر شما که هستید که گناه را برای  یک شب  حلال می کنید وبقیه روزها حرام است گناه گناه است

گفتم:دلیل جالبی نیست مگر دروغ-غیبت-زنا-شراب خواری-ظلم وووهمه اینها چقدر طول می کشد-کمتر از 30  دقیقه که نیست .گاها از زبان که خارج می شودابروی مسلمانی را می برد-پس گناه اتش است چه برای یک شب چه برای دقایقی -واین اتش را همان گناه برایتان محیا می کند وبدانید که یک شب بی خدا بودن یعنی چه

وباز گفتم:ان گاه که ابلیس قبح گناه را برایتان بشکند-میگه یک شبه و همین یک دقیقه است وشادی مگر مشکل دارد وزیاد به حرفهای اینا گوش نده واینها دلشون نمیخواد تو رو شاد ببینن  وهمش رو میگه تا تو را بسوی خودش ببره واگر یکبار برد بارهای بعدی بهتر بهش راه میدی وخودتم نمیدونی ودیگر اتش است واتش

14 تیر 92

تو این عکس که مربوط میشه به 14 تیر 92 آقا یاسین 2سال و هشت ماهه و طنین خانم 8 ماهه با هم سوار ماشین شدند.طنین خانم حسابی تعجب کرده بود وبعد از اینکه یاسین یه کم با ماشین راه رفت طنین خانم زد زیر گریه.الهی الهی....

طنین خانم نوه عموی مامان اقا یاسینه.خدا همه بچه ها را به مامان و باباشون ببخشه.


منزل ابدی


این خانه برای نفس کشیدن کمی تنگ است...

این جا دنیاست...

به بودن نمی ارزد... بیشتر به نبودنت بیاندیش   

                                                 .

 

برای منزل ابدیتون چه توشه ای جمع کردید؟

هر وقت خیلی ناراحتی به این فکر کن که ما و همه کسانی که دور وبرمون هستن تا صد سال دیگه کجا هستن؟پناه بر خدا.خدا عاقبتمونا ختم به خیر کنه آمین


بدون شرح

تصاویری از مراسم عقد کنان فرزاد حسنی و آزاده نامداری در حضور سید حسن خمینی


پس از حضور این زوج در جماران بعد از چند دقیقه ای مراسم عقد این دو مجری توانای تلویزیون آغاز شد؛  حاج سیدحسن خمینی وکالت آزاده نامداری را برعهده گرفت و حاج آقا رحمانی وکیل فرزاد حسنی شد تا این مراسم با شکوه ویژه ای انجام شود. بعد از جاری شدن خطبه عقد با لحن زیبا و روحانی حجت السلام سیدحسن خمینی، ایشان فرمودند: «انشالله که خداوند این ازدواج را برای این دو جوان امروز ما مبارک گرداند و درهای رحمت و خیر و برکت خود را به روی این خانواده تازه شکل گرفته باز کند. انشالله خداوند دل های این دو جوان را روز به روز به هم با محبت تر قرار دهد و صفا و صمیمیت را بزرگ ترین سرمایه زندگی آقا فرزاد و آزاده خانم نماید. انشالله خداوند محبت پیامبر (ص) و اهل بیتش را سرمایه همیشگی این خانواده گرداند و این ازدواج را باعث اتمام رحمت، اکمال نعمت و وسعت رزق قرار دهد. انشالله خداوند فرزند صالحی به ایشان عطا کند که نور چشم خود و خانواده هایشان باشد و سربازان خوبی برای امام زمان باشند. امیدوارم این ازدواج طولانی و همچنین زندگی توام با خلوص نصیب شان کند.»

تصاویری از مراسم ازدواج آزاده نامداری و فرزاد حسنی در حضور حسن خمینی

تصاویری از مراسم ازدواج آزاده نامداری و فرزاد حسنی در حضور حسن خمینی

تصاویری از مراسم ازدواج آزاده نامداری و فرزاد حسنی در حضور حسن خمینی

تصاویری از مراسم ازدواج آزاده نامداری و فرزاد حسنی در حضور حسن خمینی



تصاویری از مراسم ازدواج آزاده نامداری و فرزاد حسنی در حضور حسن خمینی

تصاویری از مراسم ازدواج آزاده نامداری و فرزاد حسنی در حضور حسن خمینی

تصاویری از مراسم ازدواج آزاده نامداری و فرزاد حسنی در حضور حسن خمینی

 


اگه تونستی صورت این آقا رو لمس کن

تو یه وبگردی به یه سایت جالب رسیدم که اون سایت را به شما معرفی میکنم لذت ببرید.

اگه تونستی صورت این آقا رو لمس کن


اول روعکس کلیک کن بعد لمس کن



 رو عکس که کلیک کنین یه صفحه ای بازمیشه.اونجا صورتشو لمس کنین.البته بالای اون صفحه عکسای دیگم هست که خیلی باحاله حتما اونارم کلیک کنید چیزای باحالی داره.البته نظر یادتون نره.

ماجراهای آقا یاسین


امروز صبح بیرون یه کم کار داشتم.یاسین را هم با خودم بردم.اول صبح براش یه تخم مرغ درست کرده بودم فقط دو لقمه خورده بود.منم براش برداشتم.

تو خیابون که می رفتیم به سمت ایستگاه اتوبوس به یه سوپری رسیدیم .یاسین گفت:مامان چیسپ (چیپس)بخر....ماااامان چیسپ.

منم از فرصت استفاده کردم و گفتم تخم مرغتا می خوری تا برات چیپس بخرم؟گفت:اره

منم پشت سوپری روی یک سکو نگرش داشتم تا آخر تخم مرغشا بهش دادم 36_1_51.gif.

بعد رفتیم داخل سوپری و برای شازده پسر یه چیپس پیاز جعفری خریدم.چیپسشا باز نکرد  تا رسیدیم سر کوچه مون.گفت :مامان بستنی.چون هوا فوق العاده گرم بود خودمم بدم نمیومد براش بخرم .

به یاسین گفتم:

مگه شما نگفتین که چیپس می خوام بستنی نمیخوام!

گفت :بستنی میخوام

خلاصه رفتیم سوپری سر کوچه یه بستنی براش خریدم .

خونه که اومدیم یاسین 2 تا قاشق بستنی خورد و گفت:مامان توبستنیا بخور من چیسپ می خوام.خلاصه یه تفاهم نامه دو طرفه امضا کردیم با این مفاد که آقا یاسین چیپس بخوره و مامان یاسین هم بستنی.و البته همین شد.

خبر جدید و فوری درباره ( قرض الحسنه مهر وطن)

سلام .یه خبر جدید . قرض الحسنه مهر وطن تو اصفهانبرشکست شده و امروز مردم بدبختی که تو این بانک به امید وام حساب باز کرده بودند دم بانک تجمع کردند.یه نفر برای جهیزیه ،یه نفر برای عمل قلب ، یه نفر برای قرض و بدهی هاش و ......

این بانک که با تبلیغات گسترده مردم را برای افتتاح حساب تشویق کرده بود حالا میگه که دیگه پول نداره که پول خود مردم را پس بده.شما هم تو هر شهری که هستین تا دیر نشده اگه تو این بانک حساب دارین به داد خودتون برسین.

البته در اخبار بارها اعلام کرده بود که :بانکی که وام بدون بهره یا با بهره کم میده به این دلیل این کار را میکنه که نقدینگیش کمه.به این بانک ها اعتماد نکنید.بعضی ها کورکورانه پولشونا تو آتیش ریختند اینم نتیجش.البته ظاهرا این بانک با پول مردم در بانک قرضالحسنه رسالت سرمایه گذاری کرده  بود و الان میخواد حساب مردم را به اونجا انتقال بده تا مردم کم کم پولشونا از اونجا بگیرن.