خاطرات یاسین
خاطرات یاسین

خاطرات یاسین

فیسبوک


هرکس فیسبوک را نشناسد نیمی از عمر خود را به فنا داده است و هرکس که بشناسد تمام آنرا!
نظر شما چیه؟

آبروی کسی را نبر...

خدمت آیت الله بهاالدینی رسیدم. گفتم آقا راز مقام و رتبه سید سکوت چه بود؟ آقا دست بالا آورد و اشاره به دهان کرد. خدا شاهدست الان مردم خیلی دست کم گرفته اند آبرو بردن را.

ببینید خدا چند گناه را نمی بخشد: 1- عمدا نماز نخواندن.2- به ناحق آدم کشتن.3- عقوق والدین.4- آبرو بردن.

این گناهان این قدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمی شوند. پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش استادالعلما بود، برای من تعریف می کرد: \"به پدرم گفتم پدر تو دریای علم هستی. اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه می گویی؟

می گفت پدرم سرش را انداخت پایین. بعد سرش را بالا آورد و گفت آبروی کسی را نبر!\" الان در زمان ما هیئتی ها، مسجدی ها و مقدس ها آبرو می برند.

عزیز من اسلام می خواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با این مشکل داری؟ دقت کنید که بعضی ها با زبانشان می روند جهنم.

روایت داریم که می فرماید اغلب جهنمی ها، جهنمی زبان هستند. فکر نکنید همه شراب می خورند و از دیوار مردم بالا می روند. یک مشت مومن مقدس را می آورند جهنم. ای آقا تو که همیشه هیئت بودی! مسجد بودی! بله. توی صفوف جماعت می نشینند آبرو می برند.

امیرالمومنین به حارث همدانی می فرماید: اگر هر چه را که می شنوی بگویی؛ دروغ گو هستی

مزار بزرگان...آیت الله بهاالدینی (ره)


داخل صحن مطهر حضرت معصومه (س) قبر عالم ربانی و عارف بزرگ دیگری وجود دارد که به گفته بزرگان در حال حیاتش بارها خدمت حضرت ولی عصر رسیده بود و صاحب کرامات متعدد بود...و ایشان حضرت آیت الله آقا رضا بهاالدینی هستند...

یکی از ارادتمندان آقا میگوید روزی با آقا وارد قبرستانی شدیم ، همیشه عادت آقا این بود که در اول قبرستان توقفی میکردند و فاتحه ای برای اهل قبور میدادند اما این دفعه آقا حرکت کردند به سمتی ازقبرستان آنجا سریک قبر مدتی ماندند و سپس حرکت کردند و از قبرستان خارج شدند.من بعدا از آقا پرسیدم دلیل خاصی داشت فرمودن وارد که شدم متوجه شدم صاحب این قبر در عذاب سختی هست گفتم شاید بشود کمی عذابش تخفیف داده شود که البته بی تاثیر نبود...


دوستداران سیر و سلوک از زیارت قبر آقای بهاالدینی غافل نشوند که برکات بسیار دارد.

خانمهای مشتاق زیارت مدنظرشون باشه قبر اکثر عرفا و بزرگان چون آقای بهجت ، بهاالدینی ، اراکی ، کشمیری ، بروجردی ، علامه طباطبایی در یک قسمت حرم و نزدیک هم واقع است البته این قسمت سمت زیارت آقایان است اما همه روزه از ساعت 2 تا 3 بعدازظهر این قسمت برای خانمها جدا میشود و ایشان میتوانند به زیارت بپردازند.

هدیه به روح ملکوتی آیت الله بهاالدینی   صلوات

التماس دعا از همه عزیزان

یه جمله از علامه بهاالدینی


ای انسان نوری مبادا ناری شوی

نت برداری من

سلام.ایام سوگواری اقا ابا عبدالله علیه السلام را خدمتتون تسلیت می کنم.مطالب که در روضه ها  یادداشت میکنم رو در وبلاگ میارم تا ماندگار بشه.باشه تا هم من و هم شما استفاده کنیم.

شب 3 محرم:

آقایان ما ابدیت در پیش داریم

سرگرم غذایی نباشید که پایانش مدفوع است

سرگرم خانه ای نباشید که پایانش ویرانی است

سرگرم دوستانی نباش که پایانش جدایی است

سرگرم پوشاکی نباش که پایانش پوسیدگی است و ........


پاداش متدین صبور در برابر تمسخر




هر ساله در ابتدای سال تحصیلی با مشکلی مواجهیم که ناشی از تفاوت فرهنگی و نوسانات تقید مذهبی در میان دانشجویان یک دانشگاه و رشته و ورودی است. و هرچه فاصله فرهنگی زادگاه و دانشگاه بیشتر باشد، مشکلات ناشی از این تفاوت فرهنگی بیشتر خواهد بود.

هفته قبل خانمی از دانشجویان ورودی امسال یکی از دانشگاه‌های تهران در همین راستا زنگ زده بود و مشاوره و راهنمایی می‌خواست؛ مخصوصاٌ راه‌حلی برای واکنش صحیح در مقابل طعنه‌ها و تمسخر دیگران به خاطر دقت در رعایت پوشش شرعی!

نکات متعددی که به ذهنم می‌رسید و از جاهای مختلف خوانده بودم،‌ برایش شرح دادم و در نهایت به ایشان گفتم، هر بار که چنین طعن و تمسخری شنید،‌ آیات آخر سوره مؤمنون را بخواند. (آیات 101 تا 111) و حتی توصیه کردم تلاش کند این آیات را حفظ کند.

پس از گذشت چند روز، مجدداً‌ تماس گرفت و تشکر کرد و مخصوصاً به خاطر توصیه قرآنی. می‌گفت گویا تاکنون که بارها قرآن را ختم کرده بودم، این آیات را نخوانده بودم!

مناسب است در این یادداشت، آیات محل بحث را نقل کنم:

فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ (101) فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (102) وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِی جَهَنَّمَ خالِدُونَ (103) تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فِیها کالِحُونَ (104)
ترجمه:
101- هنگامى که در" صور" دمیده شود هیچگونه نسبى میان آنها نخواهد بود، و از یکدیگر تقاضاى کمک نمی‌کنند (چون کارى از کسى ساخته نیست).
102- کسانى که ترازوهاى (سنجش اعمال) آنها سنگین است آنان رستگارانند.
103- و آنها که ترازوهاى عملشان سبک باشد کسانى هستند که سرمایه وجود خود را از دست داده در جهنم جاودانه خواهند ماند.
104- شعله‏‌هاى سوزان آتش همچون شمشیر به صورتهاشان نواخته مى‏شود و در دوزخ چهره‏‌هاى در هم کشیده دارند.

أَ لَمْ تَکُنْ آیاتِی تُتْلى‏ عَلَیْکُمْ فَکُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ (105) قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا وَ کُنَّا قَوْماً ضالِّینَ (106) رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ (107) قالَ اخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ (108) إِنَّهُ کانَ فَرِیقٌ مِنْ عِبادِی یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ (109)
فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیًّا حَتَّى أَنْسَوْکُمْ ذِکْرِی وَ کُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَکُونَ (110) إِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ (111)
ترجمه:
105- آیا آیات من بر شما خوانده نمی‌شد و آن را تکذیب مى‏کردید؟! 106- مى‏گویند: پروردگارا! شقاوت ما بر ما چیره شد و ما قوم گمراهى بودیم.
107- پروردگارا! ما را از آن بیرون بر، اگر بار دیگر تکرار کردیم قطعا ستمگریم (و مستحق عذاب).

108- می‌‏گوید دور شوید در دوزخ، و با من سخن مگویید.
109- (فراموش کرده‌‏اید) گروهى از بندگان من می‌گفتند: پروردگارا! ما ایمان آوردیم، ما را ببخش و بر ما رحم کن، و تو بهترین رحم کنندگانى.

110- ولى شما آنان را به مسخره گرفتید، تا [دل مشغولى شما به مسخره آنان‏] یاد مرا از خاطرتان برد، و شما همواره به [ایمان، عمل و دعاهاى‏] آنان می‌خندیدید!!

111- ولى من امروز آنان را به خاطر صبر و استقامتشان پاداش دادم آنها پیروز و رستگارند.

سوال


به نظر شما کلاس یک زن در چیه؟

1)در بی حجابی     2)با نامحرم راحت گفتن و خندیدن         3)نجابت به همراه حجاب  واخلاق خوب.       4)زیبایی،با غرور و حاضر جوابی 


لطفا جوابتون را در نظرات برام بذارین/

متن تصنیف اهنگ وبلاگ:


مُدامم مست می‌دارد نسیم جَعد گیسویت

خرابم می‌کند هر دم فریب چَشم جادویت

پس از چندین شکیبایی شبی یا رب توان دیدن

که شمع دیده افروزیم در محراب ابرویت؟

سواد لوح بینش را عزیز از بهر آن دارم           

که جان را نسخه‌ای باشد ز لوح خال هندویت

تو گر خواهی که جاویدان جهان یک سر بیارایی

صبا را گو که بردارد زمانی بُرقع از رویت

و گر رسم فنا خواهی که از عالم براندازی

برافشان تا فروریزد هزاران جان ز هر مویت

من و باد صبا مسکین دو سرگردانِ بی‌حاصل

من از افسون چشمت مست و او از بوی گیسویت