خاطرات یاسین
خاطرات یاسین

خاطرات یاسین

خوش خبری

دیروز همه بچه های کلاس سوم چند رسانه ای اومدن دم دفتر و صدام زدن.وقتی رفتم کنارشون همه گفتن:خانم یه خوش خبری.گفتم چی شده؟گفتن:که مامان شاگردم بعد از دو ماه از کما دراومده.خیلی خوشحال شدم.خیلی خیلی....

از هنر آموزم پرسیدم در چه حالیه مامانت؟

گفت:خانم هوشیاری مامانم 13 شده.و ما که الان سالم هستیم هوشیاری ما 16 هست.

خدا را شکر.الحمدالله

بهش گفتم انشاءالله کارنامه ترم اولت را مامانت میان میگیرن.


التماس دعا

سلام.

امروز که رفتم مدرسه متوجه شدم مامان یکی از دانش آموزای خوب و آروم کلاس سوم چندرسانه ای،داشته از عرض خیابون به اعتبار اینکه چراغ خطر قرمزه و ماشینا ایستادن  رد میشده که یهو یه ماشین چراغ قرمز رو  رد میکنه و میخوره به مامانش.و سر این خانم می خوره روی کاپوت .مامان این دانش آموز  تو کماست.

لطفا براش دعا کنین.