خاطرات یاسین
خاطرات یاسین

خاطرات یاسین

اعتقادات وهابیت

پرسش :
در مورد مسلک وهابیت و اعتقادشان توضیحاتی بدهید؟

پاسخ :
موسس فرقة وهابیت محمد بن عبدالوهاب نجدی است، ولی اساس اعتقادات وهابیت بر می گردد به نظرات ابن تیمیه که در قرن هشتم هجری می زیسته است و خود ابن تیمیه هم تحت تاثیر برخی از احادیث و آراء احمد حنبل پیشوایان مذهب حنبلی است.
عقاید و باورهای وهابیت عبارتست از:
1. وهابیت اعتقاد دارند که شفاعت کردن انبیاء و اولیاء خدا اثری ندارد، بنابراین اگر بندگان خدا میان خود و خدا کسانی را واسطه قرار دهند و از آنها بخواهند که نزد خدا از آنان شفاعت کنند، این عمل شرک است و عبادت برای غیر خدا شمرده می شود و لذا این کار حرام است.[1]
شیعه امامیه براساس آیات و روایات این عمل را جایز می داند زیرا پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و مومنان شایسته و فرشتگان می توانند از بندگان، نزد خدا شفاعت کنند و بندگان نیز می توانند به وسیله آنها از خداوند حاجت طلب کنند.[2]
2. از دیدگاه وهابیت کسانی که در نزد خدا دارای مقام هستند، توسل جستن به آنها جایز نیست، محمد بن عبدالوهاب توسل به مردگان را خطاب به یک امر معدومی می داند و می گوید این کار از نظر عقل زشت و بیهوده است، زیرا مردگان قدرت بر اجابت کردن، خواسته های انسانهای زنده ندارند.[3]
شیعة امامیه استمداد از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ را (چه در حال حیات و یا پس از آن) برای بر طرف ساختن مصائب جایز می داند.
3. از عقاید فرقه وهابیت این است که بنای قبور، محکم کردن آنها و قرار دادن ضریح بر روی آنها همگی شرک است.[4]
از نظر شیعه امامیه بنای قبر، محکم کردن آنها و قرار دادن ضریح بر روی آنها، موجب بزرگداشت دین مقدس اسلام است و نگاه داری آنها از ویرانی و نابودی امری جائز و پسندیده است.
4. وهابی ها می گویند: زینت کردن مشاهد مشرفه با طلا و نقره و آراستن آنها به جواهرات و روشن ساختن چراغها در آنها حرام است.[5]
شیعه می گوید: زینت کردن مشاهد مشرفه و آویختن زیور آلات را باید با زینت کردن کعبه و پوشش آن مقایسه کرد، زیرا منظور در هر دو نشانه بزرگداشتن آنها است و سیرة پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در زمان حیات خود همین بوده است.
5. گروه وهابیت زیارت قبور پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و ائمه ـ علیهم السلام ـ را شرک می داند.[6]
جواب این است که نه تنها روایات شیعه بلکه احادیث اهل سنت که به طور متواتر و صریح وجود دارند، زیارت اهل قبور و زیارت مرقد منور پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ امر جایز و مستحب می دانند و همچنین عمل مسلمانان از زمان خود پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ تاکنون چنین بوده است و حتی خود پیامبر به زیارت شهدای جنگ احد می رفت.
6. وهابیت خراب کردن مساجدی را که در اطراف مشاهد مشرفه بنا شده واجب می دانند اما شیعه و سایر مسلمانان ساختن مسجد در اطراف مشاهد، قبور انبیا و امامان و اولیاء را جائز دانسته و انهدام آنها را حرام می دانند، زیرا احترام مساجد در هر جا که باشد واجب است، و خصوصاً اگر در کنار قبر انبیا و اولیا قرار داشته باشد مانند مسجد پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ که در کنار مرقد آن حضرت است و یا مسجد الاقصی که بسیاری از پیامبران آل اسحاق در آن مدفون هستند. فخر رازی به نقل از مؤمنین می گوید: «که مسجدی در غار اصحاب کهف بنا کنیم تا بدان وسیله آثار اصحاب کهف را نگهبان باشیم. »
8. وهابی ها ادعا می کنند این باورند که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ از علم غیب بر خوردار نیستند و برای ادعای خود تمسک جسته اند به آیه «و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو»[7]
در نقد این مطالب می توان گفت که علم غیب دو گونه است؛ علم غیب ذاتی و استقلالی، و علم غیب غیر ذاتی، آنچه در آیه نفی شده علم غیب ذاتی است، یعنی غیر از خداوند هیچ کس علم غیب ذاتی ندارد و آنچه برای انبیا و اولیا(ع) ثابت است، علم غیب غیر ذاتی است، یعنی علم غیب انبیا و اولیا ذاتاً به خداوند بر می گردد، و به اجازه و اذن خداوند آن بزرگواران از علم غیب برخورداراند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. آئین وهابیت، شیخ جعفر سبحانی.
2. فرقه وهابی و پاسخ شبهات آنها، علامه فقید سید محمد حسین قزوینی.
3. وهابیت، ایده استعمار ص 83 - 88.
[1] . دوانی، علی، فرقه وهابی، چاپ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص 119.
[2] . نساء/64. تفسیر فخر رازی، ذیل آیه.
[3] . فرقه وهابی، ص 135.
[4] . دهقان، عزت الله، عقائد وهابیان، ناشر دارالکتب الاسلامیه، 1367، ص 84..
[5] . دوانی، علی، فرقة وهابی، وزارت ارشاد اسلامی، 1366 ص 181.
[6] .همان، ص189.

[7] . المیزان، تفسیر آیة 26، سورة جن.

..................................................................................................................................................................




پرسش :
چه نقدهای کلی بر فرقه وهابیت وارد است؟

پاسخ :
تردیدی در این نیست که فرقه وهابیت که توسط محمد بن عبدالوهاب در قرن دوازدهم قمری ابداع و پایه‌گذاری شد، براساس عقاید ابن تیمیه و ابن قیم جوزی، هم در عرصه اعتقادات و هم در حوزة فقه و احکام در مقابل مسلمانان، اعم از شیعه و سنی، بلکه در حقیقت در برابر دین مبین اسلام قد علم کرده و با این بدعت، اسلام را منحصر به خود دانسته و سایر مسلمین را خارج از دین اسلام و محکوم به کفر و شرک کرده‌اند. و به این ترتیب خواستند ضربه خصمانه و جاهلانه خودشان را هم بر پیکر جامعه اسلامی و هم بر اصل دین اسلام وارد نمایند. و به نحوی با اسلام و مسلمین رفتار کردند و می‌کنند که گویا دین محمدی ـ صلی الله علیه و آله ـ مثل سایر ادیان گذشته منسوخ گردیده و دین جدیدی توسط محمد بن عبدالوهاب ـ‌ همانگونه که در مقدمه کتاب توحید او اشعار بر این مطلب وجود دارد ـ برای نجات و هدایت مردم خصوصاً مسلمانان که با معیارهای توحیدی وهابیت مشرک و کافر شده‌اند، آورده شده است. پس این فرقه از جهات مختلفی قابل نقد و بررسی است و به چند نقد کلی وارد بر آن اشاره می‌شود.
1 . وهابیت و اعتقاد به تجسیم و تشبیه خداوند به مخلوقات: اولین نقدی که بر وهابیت وارد است در مسئله مبدأ و صفات باری تعالی می‌باشد.اعتقادات وهابیت نسبت به خداوند مستلزم تجسیم و تشبیه بوده و تمام چیزهایی را که در یک پدیده‌ مادی خصوصاً انسان وجود دارد، برای خداوند نیز ثابت می‌داند. وهابیها خداوند را مانند پادشاهان موجود در جامعه بشری پنداشته و عرش و محل سکونت او را در جهت فوق، بالاتر از جایگاه مخلوقاتش قرار می‌دهند.[1] و برای عرش خداوند اوصافی مانند خصوصیات تخت‌های شاهانه قائل هستند.[2] و می‌گویند: خداوند در روز جمعه از روزهای آخرت با انبیاء خودش جلسه تشکیل می‌دهد و برای این کار از عرش فرود می‌آید و بر کرسی خاصی که برای این منظور در نظر گرفته شده است می‌نشیند و بعد از گفتگو با انبیاء جلسه را ترک گفته و به عرش خودش برمی‌گردد.[3] و نیز معتقد‌اند که خداوند با چشم سر دیده می‌شود.[4] و برای این ادعا چنین استدلال می‌کند که هر چیزی که وجودش کاملتر باشد برای دیدن سزاوارتر است. و از آن جا که خداوند اکمل موجودات است سزاوارتر برای دیدن از غیر او است.[5] وهابی‌ها بعد از اینکه برای خداوند دست، پا، ساق، کفش طلائی و امثال اینها را قائل می‌شوند، می‌گویند: خداوند هر شب به آسمان زمین فرود می‌آید و در شب عرفه به زمین نزدیک‌تر می‌شود تا دعاهای بندگان خود را از نزدیک اجابت کند.[6]
این معتقدات وهابیت علاوه بر اینکه جسمیت، شباهت، کیفیت، کمیت، محدودیت و عجز را که منافات با عقل و نقل دارند برای خدا ثابت می‌کند، بعضی اشکالات علمی غیر قابل انکارنیز بر این معتقدات وارد می‌باشد.
الف) اینکه می‌گویند: خداوند در جهت فوق قرار دارد قطعاً مراد از فوقیت، فوقیت، مکانی وخارجی می‌باشد. یعنی خداوند بطور فیزیکی و خارجی در جهت بالا قرار دارد. اگر این فوقیت در محدوده کره زمین که بشر و بندگان خدا در آن زندگی می‌کنند ملاحظه شود، اولاً فوقیت یک امر اضافی بیش نیست. ثانیاً با کروی بودن زمین برای آن جهات‌ بی نهایت فوقانی وجود دارد. بنابراین علاوه بر اینکه خداوند در حدود جاذبه زمین محصور می‌گردد. کدام یکی از این جهات بی‌نهایت می‌تواند مبدأ و مسیر برای جهت فوق که مکان خدا باشد قرار می‌گیرد؟ اما اگر فوقیت در خارج از قوة جاذبه زمین تصور شود، در این صورت فوقیت دیگر معنای اضافی خودش را هم از دست داده و به یک مفهوم بی‌مصداق تبدیل می‌شود، چون در خارج از مرزهای قوة جاذبة یا اصلاً فوقیت و تحتیت هیچ حقیقتی ندارد و یا با قرار گرفتن در تحت نیروی جاذبه موجود مادی دیگر این زمین است که در جهت فوق تصور شده و دیده می‌شود. پس وقتی که هیچ مکانی را نمی‌توان مصداق فوق تلقی کرد، چگونه ممکن است که خداوند و عرش او در فوق زمین یا فوق همه عالم قرار بگیرد.
ب) اشکال دیگری که می‌توان بر عقیده وهابیان در این حوزه ایراد نمود اینست که اگر خداوند متعال هر شب برای اجابت دعا نزد بندگانش به آسمان زمین فرود می‌آید، لازمه آن اینست که خداوند باید به صورت مستمر در آسمان زمین استقرار داشته باشد، چون زمین همیشه دارای شب بوده و شب هرگز در هیچ لحظه‌ای از زمین جدا شدنی نیست بنابراین عرش خداوند هم دائماً از وجود خدا خالی خواهد بود.
2 . مورد دوم از عقاید وهابیت که بصورت کلّی می‌تواند مورد نقد و اشکال قرار بگیرد، اعتقاد خاص این فرقه در مسئله توحید در عبادت است.وهابی‌ها با داخل نمودن امور متعددی را در معنای عبادت،دایره توحید در عبادت را آن قدر ضیق کرده‌اند که امکان عملی بر طبق آنرا باقی نگذاشته است و در مقام عمل حتی خود آنان هم نمی‌توانند از موحّدین در عبادت به شمار آیند. ابن تیمیه می‌گوید: عبادت اسم جامعی است برای هر چه که خداوند آن را دوست‌ داشته و می‌پسندد و این چیز می‌تواند در قالب گفتار باشد و می‌تواند به شکل عمل باطنی، و ظاهری مثل نماز، زکات، روزه و حج، راستگویی، اداء امانت، صله ارحام از انسان صادر گردد.[7] آنان هر عملی را که حاکی از احترام و تعظیم غیر خدا باشد موجب شرک و کفر می‌دانند و لذا به پیروی از این عقیده، شفاعت، توسل، تبرک زیارت قبور انبیاء و اولیاء و احترام به ارواح آنان، فرستادن صلوات با صدای بلند بر پیامبر اسلام خصوصاً در کنار قبر آن حضرت، جشن و شادی در میلادهای پیامبر و ائمه ـ علیهم السّلام ـ سوگواری در روزهای وفات و شهادت آنان وساختن قبّه بر قبور مبارک آنان و هر چیز دیگری که از احترام،‌تعظیم، تقدس آنها چه در عمل و چه در قول حکایت بکند به اعتقاد وهابیت حرام و غیرمشروع بوده و اعتقاد به این امور و عمل به آنها را باعث شرک و کفر می‌دانند. وهابی‌ها دقیقاً بر خلاف آیات قرآنی و روایات نبوی و سیره اصحاب و مسلمین و حکم عقل قدم برداشته و عبادت را بر طبق خواست و میل خودشان طوری تفسیر کرده‌اند که نه تنها راه و طریق بسوی اسلام را مسدود نموده‌اند، بلکه خط بطلان بر دین مبین اسلام کشیده و امکان مسلمان شدن را از هر کسی گرفته‌اند.
در اینکه عبادت فقط برای خدا است و عبادت غیر خدا با توحید در عبادت منافات دارد هیچ شک و تردیدی نه شرعاً‌ و نه عقلاً وجود ندارد. ولکن هر فعل یا قول انسان حاکی از تعظیم، تکریم غیر خدا ونیز تذلل، خضوع و خشوع در برابر غیر خدا نمی‌تواند عبادت باشد. چون بالاترین درجه خشوع و خضوع که عبارت از سجده باشد در برابرغیر خدا در قرآن نه تنها جایز شمرده شده است بلکه امر و دستور الهی بر آن وجود دارد.[8] اگر سجده از مصادیق عبادت باشد هرگز خداوند به ملائکه دستور نمی‌داد که در برابر حضرت آدم ـ علیه السلام ـ به سجده بیافتند و نیز شیطان نباید در اثر عدم سجده کافر شده و ملعون درگاه الهی قرار می‌گرفت، بلکه بنابر معیار وهابیت باید از موحدین بشمار می‌آمد و این فرشته‌ها است که با این عمل‌شان کافر شده‌اند.
و اگر سجده از مصادیق عبادت می‌بود سجدة حضرت یعقوب ـ علیه السلام ـ و مادر و برادران حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ در برابر او[9] هیچ توجیهی ندارد جز اینکه گفته شود العیاذ بالله آنها با این عمل‌شان مشرک شده‌اند. اگر اعتقاد به تقدس غیر خدا و خشوع و تذلل در برابر آن شرک و عبادت می‌بود، پس تمام کسانی که طواف کعبه را انجام داده‌اند و یا اعتقاد به وجوب آن در مراسم حج دارند، به دستور خداوند مشرک شده‌اند.[10]
با توجه به این ادلّه قرآنی ونیز روایات بی‌شماری در جواز شفاعت و توسل به غیر خداوند برای آمرزش گناهان و با ضمیمه سیرة مسلمانان از صدر اسلام تاکنون نه تنها دلیلی بر عبادیت مجرد خشوع و خضوع در برابر غیر خداوند و نیز شفاعت و توسل و امثال اینها نداریم بلکه دلیلی بر عدم عبادت این امور وجود دارد. پس عمل به این امور نه تنها شرک و کفر را به دنبال ندارد بلکه در موارد خودش امر پسندیده و تأمین کنندة رضایت خداوند می‌باشد. حتی مجرد تذلل و خشوع در برابر چیزی که اصلاً صلاحیت برای این امر را ندارد و نیز طلب شفاعت و توسل از کسی که هیچ بهره‌ای از تقدس و تقرب الهی نداشته باشد. نمی‌تواند موجب شرک در عبادت بشود. چون شرک چیزی نیست که با هر اعتقاد و عملی تحقق پیدا بکند بلکه معیار اساسی در شرک و توحید چه در عبادت و چه در غیر آن، اعتقاد و عدم اعتقاد به الوهیت، ربوبیت و معبودیت غیر خدا می‌باشد. بنابراین، این اعمال در برابر غیر خدا با اعتقاد به اینکه او خدا،‌معبود و پروردگار است، تبدیل به عبادت شده و شرک در عبادت را به دنبال خود می‌آورد. پس عمل خاضعاته و خاشعانه انسان وقتی می‌تواند عبادت باشد که در برابر چیزی به عنوان اینکه آن چیز خدا و پروردگار است، انجام بگیرد. آیت الله سبحانی در تعریف عبادت می‌گوید: عبادت دارای دو رکن است یکی اینکه عمل و فعل از خشوع و خضوع و تذلل برخوردار باشد و دوم اینکه این عمل در برابر کسی انجام بگیرد که اعتقاد به الوهیت و ربوبیت او وجود داشته.[11]
این دو نقد کلی بر وهابیت اجتناب‌ناپذیر است و سایر اشکالات جزئی بر آنان ناشی از همین دو انحراف کلی می‌باشد. تکفیر همه مسلمین،‌ توهین به انبیاء‌و ائمه طاهرین ـ علیهم السّلام ـ و برخورد نادرست با قرآن کریم و روایات نبوی، محبت با دشمنان اهل بیت و خصومت با اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ از ثمرات این دو عقیده کلی وهابیت می‌باشد. و شاید مسئله برعکس بوده و اساس این اعتقادات کلی وهابیت را دشمنی و عداوت سران و پیشوایان وهابیت با اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ تشکیل می‌دهد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 .فی ظلال التوحید، تألیف آیت الله سبحانی.
2 . السلفیه بین اهل السنة و الامامیه،‌تألیف سید محمد کثیری.
3 . الفرقة الوهابیة فی خدمة من؟ تألیف سید ابوالعلی تقوی.


[1] . ابن تیمیه، احمد عبدالحلیم، منهاج السنة، ‌بولاق مصر، مطبعه کبری امیریه، چاپ اول، 1321 ق، ج1، ص363.
[2] . ابن تیمیه، احمد عبدالحلیم، مجموع الفتاوی، ج5، ص137، و ابن قیم، محمد بن ابی بکر، ‌توضیح المقاصد، بیروت، المکتب الاسلامی، چاپ سوم، 1404 ق، ج1، ص234، و سلیمان بن عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب، شرح کتاب توحید، ریاض، مکتبة الریاض الحدیثة، بی تا، ج1، ص659.
[3] . ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، اجتماع الجیوش الاسلامیه، بیروت، ‌دارالکتب العلمیه، ج1، ص51، و مجموع الفتاوی، بی جا، بی تا، ج5، ص55، و ابن قیم، ‌محمد بن ابی بکر، زاد المعاد، بیروت، مؤسسة الرسالة، چهاردهم، 1407ق، ج1، ص369.
[4] . ابن تیمیه، منهاج السنة، مؤسسه قرطیه، اول، 1406 ق، ج3، ص341.
[5] . ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنة، مصر بولاق، مطبعه کبرای امیریه، ج1، ص217.
[6] . ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنة، بولاق مصر، مطبعه کبرای امیریه،‌ اول،1321 ق، ج1، ص262.
[7] . سبحانی، جعفر، فی ظلال التوحید، مؤسسه امام صادق ـ علیه السلام ـ 1412 ق، ص 25.
[8] . بقره/34.
[9] . یوسف/100.
[10] . حج/29.
[11] . سبحانی، جعفر، فی ظلال التوحید، مؤسسه امام صادق ـ علیه السلام ـ 1412 ق، ص 22.




برگرفته از وبلاگ اندیشه قم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد