تولد اقا امام حسین علیه السلام و اقا علی ابن حسین علیه السلام واقا ابالفضل العباس علیه السلام بر شما مبارک.
از صمیم قلبم آرزو می کنم که به زودی زیارت این عزیزان قسمت شما و بنده حقیر شود.ان شاالله
سلام دوستان.کتاب المراقبات را دانلود کنید و بخونید.من همین الان دانلود کردم و وقتی سری به اعمال ماه شعبان زدم به مطلبی از اقا امام صادق برخوردم که ترجیح دادم تو وبم بذارم.دیدین بعضی موقع ها با حالت ناامیدی به زرق و برق زندگی کفار نگاه میکنیم این جمله اقا که اولین مورد مطالعه من بود جواب خوبی برام بود.شما هم بخونید
اﻣﺎم ﺻـﺎدﻗ )ﻋﻠﯿـﻪ اﻟـﺴﻼم (در ا ﯾـﻦ ﻓﺮﻣـﺎﯾﺶ ، ارزش اﯾـﻦ ﻧﻌﻤﺖ را اﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺑﯿﺎن ﻣﻰ ﮐﻨﻨﺪ )) :اﮔـﺮ ﻣـﺮدم ﺑﺮﺗـﺮى ﺷـﻨﺎﺧﺖ ﺧـﺪا ﺑـﺮ ﺳـﺎﯾﺮ ﻧﻌﻤﺘﻬـﺎ را ﻣـﻰ داﻧﺴﺘﻨﺪ، ﺑﻪ زﯾﺒﺎﯾﯿﻬﺎى زﻧﺪﮔﻰ دﻧﯿﺎ ﮐﻪ در اﺧﺘﯿﺎر دﺷﻤﻨﺎن ﻣﺎ ﮔﺬاﺷﺘﻪ ﺷﺪه ، ﭼﺸﻢ ﻧﻤﻰ دوﺧﺘﻨﺪ؛ در ﻧﻌﻤﺖ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺧﺪا ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ و ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻟﺬت ﮐﺴﻰ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ در ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺟﺎﻫـﺎى ﺑﻬـﺸﺖ ﺑـﺎ دوﺳﺘﺎن ﺧﺪا ﺑﺴﺮ ﻣﻰ ﺑﺮد، از آن ﻟﺬت ﻣﻰ ﺑﺮدﻧﺪ.
«بسم الله الرحمن الرحیم»
سلام خوبین.اغاز ماه شعبان برشما مبارک.
به اقا یاسین میگم :مامان من روزه ام.
اقا یاسین میگه:
مامان منم میام روضه
حالا بیا و یادش بده روزه چیه؟
شیطان به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت:
من طاقت دیدن ۶ خصلت در آدم ها را ندارم!
۱- وقتی به هم می رسند سلام می کنند.
۲- با هم مصاحفه ( رو بوسی ) می کنند.
۳- برای هر کاری ان شاءالله می گویند.
۴- از گناه استغفار می کنند.
۵- ابتدای هر کاری بسم الله می گویند.
۶- تا نام حضرت محمد صلی الله علیه و آله را می شنوند صلوات می فرستند.
پاسخ به چهار شُبهه مهم وهابیت علیه شهادت حضرت زهرا(س)
شبهه اول؛ شأن صدور حدیث «فاطمة بضعة منی»
وهابیها شبههای ساختهاند مبنی بر اینکه حدیث «فاطمة بضعة منی» در مذمت حضرت علی(ع) از پیامبر صادر شده است!
توضیح: در کتاب «صحیح بخاری» حدیث ۳۱۱۰ آمده است که پیامبر(ص) فرمودند: «فاطمة بضعة منی» یعنی: «فاطمه پاره تن من است». سپس به نقل از «مسور بن مخرمه» حدیثی جعلی نوشته است که: علی(ع) میخواست «جُوِیریه» دختر ابوجهل را خواستگاری کند و به اصطلاح عامیانه بر سر حضرت زهرا(س) هوو بیاورد که پیامبر(ص) این سخن را فرمودهاند و منظورشان این بود که: یا علی اگر بخواهی با دختر ابوجهل ازدواج کنی باید دختر مرا طلاق بدهی!!!
اما پاسخ این شبهه:
اولاً) طبق شهادت علمای رجال ـ مثل «ابن حجر» در جلد ۶ کتاب «العصابة»، ص ۹۴ ـ «مسور بن مخرمه» در سال دوم هجرت تازه به دنیا آمده بود. بنابراین ـ همانگونه که «ابوعلم» از علمای بزرگ دانشگاه الازهر نیز در ص ۱۷۰ کتاب «فاطمة الزهراء» نوشته است ـ روایت جعلی خواستگاری علی(ع) از جویریه در سال دوم هجرت بوده است. پس در آن زمان یا «مسور» متولد نشده بود یا در قنداق بوده است!
ثانیاً) «جُوِیریة» تا سال هشتم هجرت کافر بود و ازدواج با کافر حرام است.
ثالثاً) این دختر تا زمان حیات پیامبر(ص) ـ سال دهم هجرت ـ اصلا به مدینه نیامد تا این اتفاقات رخ دهد.
شبهه دوم؛ افسانه بودن شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)
علمای وهابی جدیداً سخن مضحکی بر زبان میآورند که:شهادت حضرت زهرا(س) از سال ۱۳۷۴ شمسی به تقویم ها اضافه شده است و تا قبل از آن این مسأله وجود نداشته است.
اما پاسخ این شبهه:
اولاً) «ابن تیمیه» رهبر وهابیها ـ یا بهتر است بگوییم خدا و پیغمبر وهابیها(!) ـ در کتاب جلد ۴ کتاب «منهاج السنة» ص ۲۲۰ نوشته است که: «کبس بیت فاطمه(س)» یعنی: «عوامل خلیفه وقت به زور وارد خانه فاطمه(س) شدند».
ثانیاً) «جوینی» استاد «ذهبی»، در کتاب «فرائد السمطین» آورده است که پیامبر(ص) فرمودهاند: بعد از من میبینم که دخترم «مغمومة مغصوبة مقتولة» خواهد شد.
ثالثاً) «مرحوم کلینی» از امام صادق(ع) روایت کرده است که فرمود: مادرمان فاطمه زهرا(س) شهیده است.
رابعاً) «شهرستانی» در جلد اول کتاب «الملل والنحل» ص ۶۷ از «نظّام» نقل میکند که خلیفه دوم با لگد به شکم حضرت زهرا(س) زد و جنین او را سقط کرد.
خامساً) موضوع بالا را «ابن حجر» در «میزان الاعتدال» و «لسان المیزان» نیز نوشته است.
شبهه سوم؛ چرا علی(ع) نرفت درب منزل را باز کند؟
شبهه دیگری مطرح میکنند مبنی بر اینکه: اگر حضرت علی(ع) در خانه حاضر بود چرا حضرت زهرا(س) درب منزل را باز کرد تا آن حادثه اتفاق افتد در حالی که باز کردن در توسط زن در صورت حاضر بودن مرد در منزل، خلاف غیرت مردان خصوصا مردان عرب است.
پاسخ:
اولاً) «ابن عساکر» در جلد ۴۲ کتاب «تاریخ دمشق» ص ۴۷۰ آورده است که:
پیامبر(ص) در خانه نشسته بود که در زدند و ایشان به ام سلمه گفتند: «یا أم السلمة قومی فافتحی له» یعنی: «ای أم سلمه! برخیز و در را باز کن».
ثانیاً) در جلد ۴۴ همین کتاب صفحه ۳۵ آمده است که: عمر بن خطاب آمد و دقّ الباب کرد، پیغمبر خانه بود ولی به حضرت خدیجه(س) فرمود: «افتحی یا خدیجة» یعنی: «ای خدیجه در را باز کن».
ثالثاً) در جلد اول کتاب «احتجاج طبرسی» ص ۲۹۲ آمده است که: روزی پیامبر(ص) در خانه نشسته بودند که امیرالمؤمنین علی(ع) در زدند و پیامبر(ص) به عایشه فرمود که: «افتحی له الباب» یعنی: «در را برای او(علی) باز کن». حال آیا علمای وهابی غیرتمندتر از پیامبرند؟!
رابعاً) طبق آنچه ابن تیمیه در کتاب «منهاج السنة» نوشته است، کسی در منزل را باز نکرد؛ بلکه مهاجمان به زور وارد خانه حضرت(س) شدند.
خامساً) قرآن کریم در آیه ۲۷ سوره نور میفرماید: «یا أیها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی تستأنسوا» یعنی بدون اجازه به خانه کسی وارد نشوید.
و در جای دیگر میفرماید: «یا أیها الذین آمنوا لاتدخلوا بیوت النبی إلا أن یؤذن لکم».
از سوی دیگر «سیوطی» در جلد ۵ کتاب «الدر المنثور» ص ۵۰ نوشته است که: «خانه زهرا خانه نبوت است». بنابراین حضرت زهرا(ع) و مولا علی(ع) بر این باور بودند که مهاجمان حریم خانه نبوت و لااقل حرمت خانه مؤمنان را حفظ میکنند نه اینکه بی توجه به دستور خدا و رسول، در خانه اهلبیت پیامبر را آتش زده و به زور وارد خانه میشوند.
شبهه چهارم؛ اصلاً خانه های مدینه درب نداشتند؟!
شبهه دیگری مطرح میکنند که: اصلاً خانههای آن زمان مدینه درب نداشتند و فقط یک پرده یا حصیر در منزل بود! آنها این شبهه را طرح کردند تا جریان پشت درب ماندن حضرت زهرا(س) تکذیب شود.
اما پاسخ:
اولاً) قرآن کریم در سوره نور میفرماید: «ولا عَلَی أَنفُسِکُمْ أَن تَأْکُلُوا مِن بُیُوتِکُم أَو بُیُوتِ آبَائِکُم أَو بُیُوتِ أُمَّهَاتِکُم أَو بُیُوتِ إِخوَانِکُم أَوْ بُیُوتِ أَخَوَاتِکُم أَو بُیُوتِ أَعمامِکُم أَوْ بُیُوتِ عَمَّاتِکُم أَوْ بُیُوتِ أَخوالِکُم أَوْ بُیُوتِ خَالاتِکُمْ أَوْمَا مَلَکتُم مَّفَاتِحَهُ أَو صَدِیقِکُم لَیسَ عَلَیْکُم جُنَاحٌ أَن تَأْکُلُوا جَمِیعًا أَوْ أَشْتَاتًا» یعنی «شما در بعضی خانه ها ـ مانند خانه عمو، دایی، عمه، خاله و همچنین کسانی که مفتاح و کلید منزل خود را به شما میدهند ـ میتوانید بدون اجازه غذا بخورید». حال اگر خانه، در و قفل نداشته باشد کلید معنا دارد؟ آیا روی حصیر و پرده کلید میزدند؟ یا اینکه نعوذ بالله قرآن در این موضوع اشتباه کرده است؟! باید گفت که طراحان این شبهات متاسفانه با قرآن هم آشنا نیستند.
ثانیاً) در کتاب «صحیح مسلم» ـ که معتبرترین کتاب اهل سنت پس از قرآن است ـ در جلد ۶ صفحه ۱۰۵ حدیث ۵۱۳۶ آمده است که پیغمبر اکرم(ص) دستور داده بودند که: «شبها درها را ببندید». آیا حصیر و پرده را میبندند؟! آیا به پرده میگویند در؟!
ثالثاً) «بخاری» در جلد اول کتاب «الادب المفرد» صفحه ۲۷۲ نوشته است که: «روای میگوید سوال کردم که: درِ خانه عایشه دو لنگه بوده یا یک لنگه؟ و از چه جنسی بود؟ پاسخ میگیرد که: یک لنگه و از جنس چوب درخت ساج بوده است». حال چطور خانه عایشه در داشته آن هم از نوع درخت ساج؛ ولی خانه حضرت زهرا(س) که دختر پیغمبر و با آن همه اوصاف بوده در نداشته است؟!
بن بست وهابیت در موضوع شهادت حضرت زهرا(س)
مناظرهای در «دبی» امارات با یکی از شیوخ بزرگ وهابی داشتم.
صحیح بخاری(کتابی بسیار مهم و معتبر نزد اهل سنت) را به وی نشان دادم و پرسیدم این روایت را قبول دارید که پیامبر(ص) فرموده: فاطمه(س) پاره تن من است و هر کس او را بیازارد مرا آزرده؟
پاسخ داد قبول دارم.
گفتم: این را نیز قبول داری که فاطمه(س) از شیخین(ابوبکر و عمر) غضبناک شد؟
گفت: نه این دروغ است و شیعهها آن را درست کردهاند.
کتاب صحیح بخاری را باز کردم و این حدیث را به او نشان دادم. نوشته پشت جلد کتاب را نگاه کرد و گفت: این کتاب در بیروت چاپ شده و من آن را قبول ندارم، کتابی بیاور که در عربستان سعودی چاپ شده باشد! گفتم: چاپخانه این کتاب، شیعی نیست. ضمنا در لبنان اکثراً غیرشیعه هستند و اگر روایتی در کتابشان حتی جابجا شود، چاپخانه را به آتش میکشند چه برسد به اینکه روایتی به دروغ چاپ شود!
سپس روایاتی از کتب «شهرستانی» و «ابن قتیبه دینوری» مبنی بر شهادت حضرت زهرا(س) به او نشان دادم. پس از اینکه این روایات را از کتاب خودشان برایش خواندم سرش را پایین انداخت و گفت: من فردا شب جواب را برایت میآورم.
شب بعد هرچه منتظر ماندم نیامد. به منزل میزبانش تماس گرفتم که: چرا شیخ برای ادامه مناظره نیامد؟ میزبانش گفت: شیخ وهابی نامهای بلند بالا به یکی از علمای بزرگ عربستان سعودی نوشت و گفت: «در مناظرهای در مورد حضرت زهرا(س) به بن بست خوردم و تمامی مستندات ظاهراً صحیح است، لطفاً جواب
دندان شکنی برایم بفرستید».
جالب اینکه بعد از یک هفته از عربستان برای او جواب آمد که: «این روایات درست است و در کتب ما آماده است، ولی شما اصلاً در این موضوعات با علمای شیعه بحث نکنید!».
آن شیخ وهابی، پس از دریافت جواب نامه خود، رفت و تاکنون برای ادامه مناظره برنگشته است!
پیغمبر(ص) از جبرئیل پرسید: آیا ملائکه، گریه و خنده هم دارند؟ گفت: آرى از سه کس از روى تعجب مىخندند و بر سه کس از ترحم و دلسوزى مىگریند.....سوم: از زنى که در زندگى، خود را از بیگانه نپوشیده پس از مرگ او را در قبر نهند و بدنش را بپوشانند که از دیده ها پنهان باشد؛ ملائکه خندند و گویند:
هنگامى که مورد رغبت بود او را نهان نکردید، اینک مستور کنید که
مورد نفرت و انزجار است...*
*منبع:مشکینى على ،تحریر المواعظ العددیة، ناشر الهادى، قم، سال 1424 ق، نوبت هشتم،ص
رهروان ولایت ـ چشم یکی از اعضای حساس بدن است که انسان برای مراقبت از آن حتّی به طور ناخودآگاه هم از آن حفاظت می کند. مثلا زمانی که چیزی به سوی چشم پرتاپ شود، هر فردی به طور غیر ارادی دستش را برای محافظت از چشمانش بالا می برد.
امّا مهم تر از حفاظت ظاهری، حفاظت باطنی چشم است، زیرا بوسیله این عضو حساس، دیدن صورت می گیرد، که این دیدن یا نگاه گاه فاسد است و گاهی هم سالم می باشد.
امیر المؤمنین علی(علیهالسلام) میفرماید: «آنکس که دیده بپوشد، کمتر تأسف میخورد و از هلاکت نیز ایمن میگردد.»[۱]
فرمایش مولا نشانگر این است که انسان باید نگاهش را از مواردی که موجب فساد می شود، بپوشاند تا هلاک نشود.
در دین مبین اسلام از مهمترین مواردی که برای دوری از گناه به مردان و زنان توصیه شده است، دوری از گناه و نگاه نکردن به نامحرم است.[۲]
امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: «تیر نگاه [حرام] مسموم است و از کمان شیطان پرتاب میشود. چه بسیار نگاه کوتاه که حسرت طولانى به بار آورده است.»[۳]
اگر کسی واقعا ایمنی باطنی چشمانش را می خواهد باید از نگاه به نامحرم و حرام، چشم پوشی کند تا از شر شیطان و مشکلاتش دور شود.
امّا فردی که نمی تواند جلوی نگاه حرام خود را بگیرد و به اصطلاح، عادت بر چشم چرانی دارد، حتما دچار بیماری روحی و روانی خواهد شد.
از نظر کلیه روانشناسان چشم چرانی یک نوع انحراف قلمداد می شود. این انحراف هرگاه در کسی به وجود آید قابل توقف نخواهد بود و هر لحظه بر میزان آن افزوده خواهد شد.
یک فرد چشم چران هرگز با چند ساعت چشم چرانی نمودن قانع نمی شود و این حالت کم کم در او یک حالت وحشیانه و حیوانی خاصی بوجود می آورد و رفته رفته او را به یک بیماری انحراف روانی دیگر به نام (evojuerism)مبتلا می سازد.
در این حال بیمار از تماشای بدن عریان و … لذت می برد و این مرحله مقدمه ی ایجاد سادیسم* است.[۴]
در کلامی امام علی (علیهالسلام) برای آرامش روحی و روانی افراد اینگونه فرمودند:
«النَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَسْمُومٌ وَ کَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِیلَةً» (کسى که چشم خود را فرو بندد، دل خویش را راحت کرده و آسایش داده است).[۵]
————————————
پینوشت:
[۱]. «مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ قَلَّ أَسَفُهُ وَ أَمِنَ تَلَفَه»؛ تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، محقق و مصحح: رجائی، سید مهدی، ص ۶۶۳، دار الکتاب الإسلامی، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
[۲]. قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ ﴿۳۰﴾ وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ … ﴿۳۱﴾ قرآن کریم سوره نور
[۳]. «النَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَسْمُومٌ وَ کَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِیلَةً»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۵، ص ۵۵۹، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق
[۴]. محمدباقر راستگو،برای چشمهایت ص۳۴، برهان تهران
[۵]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، محقق و مصحح: رجائی، سید مهدی، ص ۶۶۳، دار الکتاب الإسلامی، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
* سادیسم عبارت است از علاقه به آزار رساندن دیگران به صورت جسمی، روانی و جنسی، طوری که این آزار رساندن موجب لذت و آرامش فرد آزاررسان شود.
به نقل از سایت www.jonbeshnet.ir