خاطرات یاسین
خاطرات یاسین

خاطرات یاسین

با ارزوی موفقیت برای خاله زهرا که این روزا امتحان سرنوشت سازی داره.


مقایسه کنید:

اقا یاسین سه ماهه در نیمه دوم 89





اقا یاسین سال   90





اقا یاسین در 3 شهریور 93




فیلم کوتاهی از یاسین

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مرداد 93

یاسین قبل از نماز عید فطر:


اینجا هم در حال مرتب کردن کمد اقا یاسین بودیم.



تصویر زیر مربوط به آبنمای پارک غدیر اصفهانه.که یاسین علاقه ای نداشت داخلش بره.





دستورالعمل آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی به امام خمینی(ره)

بسم الله الرحمن الرحیم

دستورالعمل آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی به امام خمینی(ره)

به نقل از آیت الله شبیری زنجانی(از مراجع تقلید)


 در سفری که امام خمینی(ره) و مرحوم ابوی  برای زیارت به مشهد مقدس رفته بودند، امام در صحن حرم امام رضا (ع) با سالک

الی الله حاج حسنعلی نخودکی مواجه می‌شوند. امام امت (ره) که در آن زمان شاید در حدود سی الی چهل سال بیشتر نداشت

وقت را غنیمت می شمارد و به ایشان می‌گوید با شما سخنی دارم.حاج حسنعلی نخودکی می‌گوید: من در حال انجام اعمال

هستم، شما در بقعه حر عاملی (ره) بمانید من خودم پیش شما می‌آیم. بعد از مدتی حاج حسنعلی می‌آید و می‌گوید چه کار

دارید؟
 
امام (ره) خطاب به ایشان رو به گنبد و بارگاه امام رضا (علیه‌السلام) کرد و گفت: تو را به این امام رضا، اگر (علم) کیمیاداری به ما هم بده؟

حاج حسنعلی نخودکی انکار به داشتن علم (کیمیا) نکرد بلکه به امام (ره) فرمودند:اگر ما «کیمیا» به شما بدهیم و شما تمام کوه و در و دشت را طلا کردید آیا قول می‌دهید که به جا استفاده کنید و آن را حفظ کنید و در هر جایی به کار نبرید؟

امام خمینی (ره) ، سر به زیر انداختند و با تفکری به ایشان گفتند: نه نمی‌توانم چنین قولی به شما بدهم.

حاج حسنعلی نخودکی که این را از امام (ره) شنید روبه ایشان کرد و فرمود: حالا که نمی‌توانید «کیمیا» را حفظ کنید من بهتر از کیمیا را به شما یاد می‌دهم و آن این که:

بعد از نمازهای واجب (به عنوان تعقیبات)  این اذکار را قرائت کنید:

1- یک بار آیه الکرسی را تا «هو العلی العظیم»

2- تسبیحات فاطمه زهرا سلام الله علیها

3- سه بار سوره توحید «قل هو الله احد»

4-سه بار صلوات می‌گویی: اللهم صل علی محمد و آل محمد

و بعد سه بار آیه مبارکه: وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا ؛

(سوره طلاق آیه 2 و 3) (هرکس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می‌کند و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‌دهد، و هرکس بر خداوند توکل کند کفایت امرش را می‌کند، خداوند فرمان خود را به انجام می‌رساند، و خدا برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است.)
را می‌خوانی که این از کیمیا برایت بهتر است

داشتم پاهای یاسین رو با صابون می شستم گفتم پاهات رو بذار رو دمپایی که بشورم.

یاسین گفت اگه بذارم زیز میخورم.

منظورش از زیز همون سر خوردن یا لیز خوردن است.

با دقت بخونید.

با یاسین از کوچه رد می شدیم .یه بجه که داشت می رفت سمت ماشینشون خواست یه فیسی برا یاسین اومده باشه.به یاسین گفت:من دارم میرم پیش دبستانی.

یاسین خندید وگفت:مامان میگه :من دارم میرم پیش در ماشین.


خدایا تا به کی هجران مهدی
به دستم حسرت دامان مهدی
الهی هر بلا از حضرتش دور
الهی، من بلا گردان مهدی



قربونت برم اقا جان.الهی امسال جشن ظهور شما را بگیریم.دلمون گرفت.اقای تنها و غریب من.ای کاش به اندازه قطره ای هم که شده شما را درک کنیم و بشناسیم.اقا جان هستی در دو قدمی ما و ما با چشمان تیره و تارمون  لیاقت دیدن روی ماهتون را نداریم.قربونت برم ای کاش لحظه ای ......

ای خدای مهدی ٰبه حق محمد و ال محمد صلوات الله علیهم عقل همه ما را برای ظهور حضرت اماده کن و ظهورش رو برسون.برای تو که کاری نداره خدای بزرگ من.اقا جان قربونت برم میترسم بمیرم و ناکام از دیدن روی ماهتون رفته باشم.اقا جان دست ما و نسل ما رو بگیر.

ای خدا ما و نسل ما را برای ظهور اقا تربیت کن.

به امید ظهورت اقای تنهای من

15 خرداد 93

سلام. خوبین؟جاتون خالی  پنجشنبه به اتفاق خانواده رفتیم حوض ماهی.ساعت 5 صبح راه افتادیم و حدود 7 صبح اونجا بودیم.خیلی جای قشنگی بود و خیلی خوش گذشت و جالب اینکه وقتی رسیدیم اونجا من تازه فهمیدم اونجا مکانیه که ایه 158 سوره مبارکه بقره اتفاق افتاده.ماجرا اینه که:

روزی  یکی از پیامبران خدا به نام عزیر از کنار شهر ویرانی عبور می کردند .سوالی می پرسند که:چگونه ممکن است خدا این مردگان را دوباره زنده کند؟

خدا او را صد سال میمیراند و اورا زنده میکند؟سپس از او می پرسد :چه مدته که اینجا درنگ کردی؟عزیر جواب می دهد ساعتی یا مقداری از روز.خدا به او می گوید:بلکه صد سال است.نگاه کن به الاغت که چگونه ذره های پراکنده او به هم میچسبد و چگونه گوشت او را می پوشاندو نگاه کن به غذایت که ذره ای تغییر نیافته.و عزیر جواب می دهد اعلم ان الله علی کل شی قدیر.قطعا خدا بر هر چیز تواناست.

حالا ما رفته بودیم به مکان این اتفاق.

اینا هم یه سری عکسه که اونجا گرفتم.







بعد از ظهر هم به خاطر نذر عموی یاسین حلوای خرمایی عمه جان درست کردند که خیلی خوش مزه بود و مسابقه تزیین حلوا اون وسط داشتیم .هر کی میخواست یه جور نقش بده رو حلوا.....یکی  خونه ٰیکی اسکت ٰیکی درخت خرما ٰیکی درخت چنارٰ  این تریین هم ابتکار بابای یاسینه.





این عکس هم مربوط  به سفر یکروزه ما به جبل هست که حدود یک ماه پیش رفتیم.


روزگاری شهر ما ویران نبود


              دین فروشی اینقدر ارزان نبود


                             صحبت از موسیقی عرفان نبود


                                           هیچ صوتی بهتر از قران نبود


دختران را بی حجابی ننگ بود


                  رنگ چادر بهتراز هر رنگ بود


                       دختر حجب وحیـــــــا قرتی نبود


                                    خانه فرهنگ کنســـــــــرتی نبود


مرجعیت مظـــــهر تکــــریم بود


           حــــکم اورا عالمی تســـــلیم بود


                          یک سخن بود وهزاران مشــتری


                                       آنهم از لوث قــــرائت هــــا بری


هدیه بر رقــــاصه ها واجب نبود


        قدر عالم کمــــتر از مطرب نبود